Saturday, September 27, 2003
اول مهر
روزاول كه نرفتم مدرسه چون رفته بوديم مسا فرت. روز بعد هم كه تعطيل بود، بلا خره هم که مو فق شدم برم صبح دير رسيدم که بماند. جدول كلاس بندی رو نگاه كردم توی كلاس دوستام نبودم يعنی بهتر بگم هيچ كس توی كلاس دوستش نبود. سال اول چهار تا ميز آخر كلاس با هم دوست بوديم.
اما متاسفانه سارا و منا و فرناز توی كلاس دوم دو بودند و من و راضيه و نازگل توی كلاس دوم يك بو ديم و غزاله و بنفشه هم توی کلاس دوم سه بودند.
اول كه حسابی اعصابم خرد شد بعد هم كه رفتم سر كلاس به حرفهاي معلم زبان گوش داديم كه آنقدر حرف زد داشت خو ابم ميبرد. زنگ بعد معلم رياضي نيو مده بود. زنگ بعد با معلم سال قبل، دينی دا شتيم .
اينم از روز اولی كه رفتم مدرسه كه وا قعا بد بود.